رابطه «سعادت حقیقی» با «مقاومت اسلامی» در گفتمان قرآن

پدیدآورمحمدمهدی فیروزمهر

نشریههمایش ملی مقاومت اسلامی از نگاه قرآن

شماره نشریه1

کلمات کلیدی11275

چکیدهنوشتار حاضر با استناد به آموزه‌های قرآنی به روش توصیفی تحلیلی رابطه سعادت حقیقی در ساحت‌های گوناگون را با مقاومت اسلامی که به این صورت پیشینه‌ای ندارد بررسی کرده است. سعادت هرچیزی به معنای رسیدن آن چیز به خیر وجود خودش است تا به کمال مطلوب خود برسد. سعادت مطلوب ذاتی و در سطح مفهومی مورد وفاق همگان است؛ اما مصادیق سعادت به جهت اختلاف جهان‌بینی‌ها مختلف است. قرآن سعادت مورد نظر خود را حقیقی و جز آن را سراب، زیان و شقاوت می‌داند. از نگاه قرآن سعادت حقیقی در بستر ایمان و عمل صالح، زندگی بدون ترس و اندوه و بهره‌مندی از حمایت قاطع و مؤثر عوامل معنوی حاصل می‌شود و سعادت جهان آخرت بهشت برین است با دسترسی به هر نوع لذت دلخواه. به اعتبار شوؤن گوناگون انسان ساحت‌های سعادت انسان گوناگون است؛ سعادت فرهنگی، سعادت اخلاقی، سعادت سیاسی، سعادت اقتصادی و سعادت نظامی از مهم‌ترین ساحت‌های سعادت اجتماعی انسان است. از نگاه قرآن راه دستیابی به سعادت حقیقی در همه ساحت‌ها مقاومتی است که آموزه‌های اسلامی بدان فرا می‌خواند. سعادت فرهنگی مطلوب قرآن ایمان و عمل صالح است که بستر و سازه همه سعادت‌ها است. پیدایی و پایداری این سطح از سعادت بدون مقاومت در برابر فرهنگ‌های مهاجم ممکن نیست. نیز سعادت اخلاقی مطلوب قرآن بدون مقاومت فعال در برابر سعادت اخلاقی عرفی و سکولار دست یافتنی نیست. امت اسلام در بستر سعادت اخلاقی می‌تواند به سعادت سیاسی دست یابد و به امت فاضل تبدیل شود. در این ساحت نقش مقاومت اسلامی در برابر قدرت‌های استکباری و سعادت مطلوب نظام‌های سیاسی عرفی و سکولار نقش تعیین کننده‌ای دارد. چنانکه در ساحت سعادت اقتصادی و نظامی نیز امت اسلام بدون مقاومت فعال در برابر قدرت‌هایی که می‌خواهند خود را تحمیل کنند ممکن نیست.

share 1589 بازدید

مقدمه و بیان مسئله

سعادت غایتی است که هر فرد و جامعه انسانی با هر مسلک و مرامی طالب آنست و هدف غایی است که فرا و ورای آن هدفی وجود ندارد؛ زیرا انسان همه چیز را برای سعادت می‌خواهد اما سعادت را برای چیز دیگر نمی‌خواهد. این بدان معناست که سعادت مفهومی است که درباره آن اختلافی نیست؛ لکن درباره مصداق یا مصادیق سعادت اختلاف فاحشی دیده می‎‌شود. اختلاف در مصادیق سعادت ناشی از اختلاف در جهان بینی، انسان شناسی، ارزش شناسی است که وجود این اختلاف انکار ناپذیر است (نک: مصباح یزدی، 1376، ج1، ص98-100). بنابراین، برای انسان انواع سعادت‌ براساس اختلاف دیدگاه‌ها می‌توان تصور کرد (فيض كاشاني، بی‌تا ج6 ص35-38). اما آیا همه سعادت‌های متصور واقعی و حقیقی است؟ آیا هرفرد و جامعه انسانی هر آنچه به نام سعادت خوانده می‌شود را دنبال کند و به آن برسد واقعا سعادتمند می‌گردد؟ در اینجاست که می‌توان سعادت را به سعادت حقیقی و واقعی و سعادت خیالی و تصوری تقسیم کرد. اما سعادت به اعتبار شؤون مختلف انسان به سعادت فردی، سعادت اجتماعی یا جامعه، سعادت دنیایی و سعادت اخروی قابل تقسیم است و سعادت دنیایی و اجتماعی نیز به لحاظ حوزه‌های مختلف زندگی انسانی به ساحت‌هایی از قبیل سعادت فرهنگی، سعادت اخلاقی، سعادت سیاسی، سعادت اقتصادی و سعادت نظامی قابل تقسیم می‌باشد.

کاربست مفهوم سعادت یکبار با تعبیر «سعید» (هود: 105) و یکبار با تعبیر «سُعِدوا» (هود: 108) در قرآن به چشم می‌خورد اما مفاهیم فوز به معنای نجات، پیروزی و دستیابی به خیر، و فلاح نیز به معنای رستگاری، بقای در خیر، پیروزی و دستیابی به مطلوب بسیار پرکاربرد است. قرآن سعادت مورد نظر خود را با تعبیرهای گوناگون حقیقی و واقعی می‌داند (بقره:5. اعراف: 157. مجادله: 58. مائده: 119. توبه: 72.حشر: 20) و هرچه جز آن را سراب، زیان و شقاوت معرفی می‌کند (نور: 39. مؤمنون: 102-108. کهف: 103-105). اهمیت و ارزش شناخت سعادت حقیقی و چگونگی رسیدن به آن کمتر از شناخت اصل سعادت حقیقی نیست. در این‌که در سطح فردی یا جمعی چگونه و با چه روشی می‌توان برای رسیدن به سعادت حقیقی یا سعادت مورد نظر قرآن دست یافت سؤال مهمی است که باید به آن توجه شود. قرآن برای رسیدن به سعادت مورد نظر راه و روش خاصی را معرفی می‌کند و تخطی از آن را برابر با زیان، شکست و شقاوت می‌داند. روش مورد نظر قرآن استقامت و مقاومتی است که خود به آن دعوت می‌کند. مقاومت به اعتبار انگیزه و منشأ و آموزه‌هایی که بدان فرا می‌خواند به اسلامی و غیر اسلامی متنوع می‌گردد. مقاومتی که براساس انگیزه و آموزه‌هایی اسلامی صورت می‌گیرد به نام مقاومت اسلامی شناخته می‌شود. البته مقاومت اسلامی دو کاربرد اساسی دارد: مقاومت اسلامی به عنوان فعلی که از فرد یا گروهی صادر می‌گردد که منشأ و انگیزه آن اسلام و آموزه‌های اسلامی است و مقاومت اسلامی به‌عنوان جریانی که شامل چند کشور و گروه‌های اسلامی با محوریت ایران اسلامی شکل گرفته و در برابر سلطه‌جویی قدرت‌های استکباری ایستادگی می‌کنند. این کاربرد با کاربرد نخست بیگانه نیست. در این تحقیق پس از اشاره به پیشینه و تعریف اصطلاحات پژوهش، رابطه مقاومت اسلامی به معنای نخست آن با سعادت حقیقی در سطح جامعه در حوزه‌های فرهنگ، اخلاق، سیاست، اقتصاد و اقتدار نظامی در گفتمان قرآن بررسی می‌شود.

پیشینه

در باره سعادت و سعادت حقیقی تحقیق‌های قابل توجهی انجام شده است. کتاب تحصیل السعاده فارابی متوفای 339 از مهم‌ترین آثار در این زمینه است. در کتب اخلاقی مانند تهذیب الاخلاق ابن مسکویه، اخلاق ناصری، جامع السعادات مرحوم نراقی درباره سعادت و راه‌های دستیابی به آن بحث‌های مستوفایی شده است و مقالاتی مانند «بررسی رابطه سیاست و سعادت در ااندیشه ارسطو و ابن مسکویه» از علی محمد ساجدی و هاجر، «حکومت و سیاست در اندیشه سیاسی علامه طباطبایی» از عبدالمطلب عبدالله، «نظریه سعادت و جایگاه سعادت در اندیشه امام خمینی (ره)» از سیدمهدی میرعابدینی و هادی گودرزی رئوف قابل توجه است. درباره مقاومت اسلامی نیز مقالات متعددی نوشته شده است؛ اما کتاب یا مقاله‌ای با عنوان رابطه سعادت حقیقی با مقاومت اسلامی در گفتمان قرآنی یافت نشده است.        

تعاریف و اصطلاحات پژوهش

سعادت

سعادت از سعد به معنای خیر و سُرور (ابن فارس، 1404ق، ج3، ص75) و میمنت است (ابن‌منظور، 1414ق، ج3، ص214) ضد سعادت شقاوت و نحوست است (نک: همان). کاربست مفهوم سعادت در دانش اخلاق چشمگیر است. غایت اخلاق را رسیدن به سعادت و خیر دانسته‌اند. در دانش اخلاق سعادت را رسيدن هر شخصى با حركت ارادى خود به كمالى كه در خلقت او نهاده شده است‏ تعریف کرده‌اند. (نک: طوسی، 1413ق، ص45-46؛ نراقی، بی‌تا، ج1، ص69) در این نگاه سعادت فردی مورد بحث است و حتی برخی سعادت را مختص نفس دانسته‌اند و برای بدن که ابزار نفس است سعادت را متصور ندانسته‌اند و سعادت کامل نفس هم زمانی ممکن است که از بدن بی‌نیاز شده باشد و برخی دیگر سعادت را مختص انسان که مرکب از روح و بدن است دانسته‌اند (نراقی، بی‌تا، ج1، ص69) برخی عالمان سعادت را رسیدن هر چیز به کمال ویژه خود تعریف کرده‌‌اند (ابن‌مسکویه، 1426ق، ص161) در این نگاه نه تنها سعادت مختص نفس انسان نیست بلکه هر چیزی به تناسب خود کمالی دارد و آنگاه که به کمال مطلوب خود برسد به سعادت رسیده است؛ چنانکه خداوند از قول جناب موسی(ع) فرمود: موسى گفت: پروردگار ما همان کسى است که به هر چیزی هستیِ درخورش را داد، سپس به راه کمال راهبری‌اش کرد: قالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏ (طه:50). فارابی گستره سعادت را اعم از فرد و جامعه و دنیا و آخرت دانسته و می‌گوید: چهار چيز انسانى است كه اگر در ميان امّت‌ها و در ميان مردمان هر تمدنى حاصل شود به وسيلۀ آن، سعادت دنيوى در اين زندگى و سعادت ديرپا در زندگى اخروى برايشان حاصل گشته است؛ آن  چهار جنس عبارتند از: فضايل نظرى، فضايل فكرى، فضايل خُلقى و صناعات عملى (فارابی، 1384، ص11). علامه طباطبایی در تعریف سعادت می‌گوید: سعادت و شقاوت معنای متضاد دارند، سعادت هرچیزی به معنای رسیدن هر چیزی به خیر وجود خودش است تا به کمال مطلوب خود برسد و از آن لذت ببرد و انسان که موجودی مرکب از روح و بدن است سعادتش در رسیدن به خیرات جسمانی و روحانی است و شقاوتش محروم بودن از آنهاست. بنابراین، سعادت و شقاوت از قبیل عدم و ملکه است (طباطبایی، 1417ق، ج11، ص18). 

در این تحقیق سعادت به معنای عام آن مقصود است و قید حقیقی در برابر سعادت خیالی و توهمی است و بیانگر این است که راهی که برای رسیدن به سعادت انتخاب می‌شود به سعادت واقعی و مطلوب فطرت می‌رساند.

مقاومت اسلامی

مقاومت از قوم به معنای ایستادگی، پافشاری، استقامت، پایداری و برابری است (دهخدا، 1377، ج14، ص21302) از معنای لغوی این واژه بر می‌آید مقاومت اختصاص به صحنه جنگ نظامی ندارد؛ بلکه هر نوع ایستادگی در برابر عوامل و موانعی که بر سر راه رسیدن به یک هدف معین وجود دارد به کار می‌رود. از این‌رو، مقام معظم رهبری در معنای آن گفته‌اند: معنای مقاومت این است که انسان یک راهی را انتخاب کند که آن را راه حق میداند، راه درست می‌داند و در این راه شروع به حرکت کند و موانع نتواند او را از حرکت در این راه منصرف کند و او را متوقّف کند؛ این معنای مقاومت است(14/ 3/ 1398بیانات در مراسم سی‌امین سالگرد رحلت امام خمینی-ره-). مقاومت اسلامی دو کاربرد عام و خاص دارد. در کاربرد عام مقاومت اسلامی به معنای ایستادگی و پایداری بر طریق حق و تسلیم موانع بازدارنده نشدن بر اساس انگیزه و آموزه‌های اسلامی و دینی است. در کاربرد خاص مقاومت اسلامی به کشورها، گروه‌ها و جریان‌هایی که در یک منظومه‌ای با محوریت ایران اسلامی فعال‌اند اطلاق می‌شود که براساس تعالیم اسلام در برابر سلطه طاغوت‌ها و قدرت‌های بیگانه به ویژه قدرت استکباری آمریکایی ایستادگی به خرج می‌دهند و نمی‌خواهند تسلیم قدرت‌های طاغوتی و استکباری شوند.

در قرآن واژه مقاومت به کار نرفته است اما کاربست مشتقاتی از آن چون استقامت به صورت فعلی (فصلت: 30. احقاف: 13. جن: 16) قابل توجه است. افزون بر این، مفاهیمی چون صبر (آل‌عمران: 200. اعراف: 137. نحل: 110)، ثبات (انفال: 12 و 45. بقره: 250. ابراهیم: 14) عزم (آل‌عمران: 186. لقمان: 17)، بنیان مرصوص= بنایی ساخته شده از سُرب (صف: 4) که به صراحت یا به کنایه معنای مقاومت و ایستادگی و پایداری در مسیر دستیابی به هدف حق را می‌رساند پرکاربرد است.    

گفتمان

گفتمان به معنای گفتگو به‌ویژه گفتگوی رسمی، منظم و معمولا مشروح درباره موضوعی معین است (صدری افشار، 1381، ص1075) در جای جای قرآن صبر، مقاومت و استقامت بر طریق حق به عنوان گفتمان رسمی مورد توجه ویژه قرار گرفته است.

 رابطه ساحت‎های سعادت حقیقی با مقاومت اسلامی 

چنانکه در مقدمه مقاله اشاره شده است سعادت حقیقی به حسب ساحت‌های وجودی انسان دارای ساحت‌های گوناگون است؛ سعادت فرهنگی، سعادت اخلاقی، سعادت سیاسی، سعادت اقتصادی و سعادت نظامی مهم‌ترین ساحت‌های سعادت انسان در زندگی اجتماعی است که در ادامه رابطه هر یک از این ساحت‌ها با مقاومت اسلامی بررسی شده است.

1.      رابطه مقاومت اسلامی با سعادت فرهنگی

فرهنگ يکی از رايج‌ترين واژه‌هایی که در میان همه ملل و تمدن‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ به‌طوری که همه گروه‌های مردم از مردم عادی تا متخصصان و اندیشمندان رشته‌های گوناگون علوم و فنون با این واژه آشنا بوده و آن را مورد استفاده قرار می‌دهند. گستره معنایی این واژه بسیار وسیع است و به معانی گوناگون توسط متخصصان علوم انسانی به کار می‌رود. گستره معنایی وسیع فرهنگ و کاربرد گوناگون آن موجب ابهام و تشتت در تعریف آن شده است. برخی با نگاهی جامعه‌شناسانه فرهنگ را مجموعه پیچیده‌ای از دانش‌ها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هر چه فرد به‌عنوان عضوی از جامعه فرا می‌گیرد تعریف کرده‌اند (آزاد ارمکی، 1387، ص19). در تعریف دیگر، فرهنگ در برگیرنده اعتقادات، ارزش‌ها و اخلاق و رفتارهای متأثر از این سه و همچنین آداب و رسوم و عرف یک جامعه معین تعریف شده است (مصباح یزدی، 1391، ج3، ص152) و نیز این تعریف قابل توجه است که گفته‌اند: فرهنگ عبارت است از کیفیت یا شیوه بایسته و شایسته برای آن دسته از فعالیت‌های حیات مادی و معنوی انسان‌ها که مستند به طرز تعقل سلیم و احساسات تصعید شده آنان در حیات معقول تکاملی باشد (جعفری، 1379، ص129 -130).

از تعاریف یادشده استفاده می‌شود اولاً فرهنگ ویژگی انسان است و ثانیا ابعاد مختلف زندگی انسانی را از اندیشه گرفته تا اخلاق و رفتار و آداب و رسوم در برمی‌گیرد.

سعادت فرهنگی به این معناست که هر فرد و جامعه انسانی در شناخت حقایق آنگونه که هستند به کمال خود برسد و به عالی‌ترین سطح شناخت دست یابد و در عمل بهترین عملی که ویژه انسان است و می‌تواند از انسان صادر شود بدان دست یافته باشد. اگر فرهنگ را فصل مقوم انسان و جامعه انسانی بدانیم با این سؤال مواجه می‌شویم که کدام فرهنگ فصل مقوم انسان و جامعه انسانی است؟ در مکاتب مختلف براساس جهان‌بینی‌های متفاوت جواب این سؤال مختلف است. اما در گفتمان قرآنی عالی‌ترین سطح فرهنگی انسان ایمان و عمل صالح بیان شده است. ایمان تکامل انسان در بعد نظر است که مبنای همه ارزش‌ها، اخلاق و آداب و رسوم درست انسانی است و عمل صالح تکامل انسان در بعد عمل و رفتار و نمود خارجی ایمان درونی است. در آیات پرشمار این حقیقت تکرار شده است که سعادت انسان در آخرت بهشت برین است و این سعادت تنها در پرتو ایمان و عمل صالح در دنیا شکل می‌گیرد (به‌عنوان نمونه: بقره: 25. نساء: 57. هود: 23. غافر: 40. مریم: 60).

امام خمینی درباره سعادت و شقاوت فرهنگی جامعه می‌فرماید:

«بى‏شك بالاترين و والاترين عنصرى كه در موجوديت هر جامعه دخالت اساسى دارد فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هويت و موجوديت آن جامعه را تشكيل مى‏دهد و با انحراف فرهنگ، هر چند جامعه در بُعدهاى اقتصادى، سياسى، صنعتى و نظامى قدرتمند و قوى باشد ولى پوچ و پوك و ميان تهى است. اگر فرهنگ جامعه‏اى وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد، ناچار ديگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرايش پيدا مى‏كند و بالاخره در آن مستهلك مى‏شود و موجوديت خود را در تمام ابعاد از دست مى‏دهد. استقلال و موجوديت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت مى‏گيرد، و ساده‏انديشى است كه گمان شود با وابستگى فرهنگى، استقلال در ابعاد ديگر يا يكى از آنها امكانپذير است. بى‏جهت و من باب اتفاق نيست كه هدف اصلى استعمارگران كه در رأس تمام اهداف آنان است، هجوم به فرهنگ جوامع زير سلطه است» (امام خمینی، 1389، ج15، ص243).

با این نگاه سعادت و شقاوت فرهنگی هر جامعه و ملتی بستر سعادت و شقاوت در ساحت‌های گوناگون زندگی بشری است.

اما این سعادت فرهنگی نابی که قرآن داعیه‌دار آن است در پیدایی و پایداری خود وامدار نوعی ایستادگی و پایداری است که خود قرآن و آموزه‌های اسلامی آن را تبیین کرده و به آن فرا می‌خواند که از آن به مقاومت اسلامی تعبیر می‌شود. بدون مقامت مورد نظر آموزه‌های اسلامی در برابر انواع فرهنگ‌های مهاجم و متخاصم با فرهنگ قرآنی سعادت فرهنگی قرآنی نه شکل می‌گیرد و نه پایدار می‌ماند. از این‌رو، می‌توان گفت مقاومت اسلامی علت فاعلی حدوث و بقای سعادت فرهنگی قرآنی است. پیامبر خاتم (ص) که پیامبر (ص) سعادت فرهنگی بشر است به همراه امت خود مأمور به مقاومت و استقامت در راستای فرهنگی است که خود سردمدار، مؤسس و مبلغ آنست و از اندک توجه به مخالفان و معارضان با این فرهنگ نهی شده است: «پس همان‏گونه که فرمان یافته‏اى بر این دینْ پایدار باش، و کسانى هم که از شرک توبه کردند و همراه تو هستند باید پایدارى کنند؛ و مبادا سرکشی کنید و از راه بندگى خدا بیرون روید، که او به آنچه مى‏کنید، بیناست. و به کسانى که ستم کردند (‏دین خدا را نپذیرفته‏اند)، نگرایید و اعتماد نکنید که آتش دوزخ به شما مى‏رسد؛ و در سراى آخرت جز خدا براى شما دوستانى یارى‏رسان نیست و آن‏گاه است که یارى نمى‏شوید: فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ. وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ» (هود: 112-113) در اين آيه پیامبر (ص) و مؤمنان همراه او به امر به استقامت شده‌اند. استقامت آدمی در يك كار اين است كه از نفس خود بخواهد كه درباره آن امر قيام نموده، آن را اصلاح كند به‌طورى كه هیچ نوع فساد و نقصی به آن راه نيابد و به حد كمال و تماميت خود برسد و مقصود استقامت بر توحید و حیات دینی است (طباطبایی، 1417ق، ج11، ص47) به دنبال امر به استقامت از میل به اعتماد به ستمکاران نهی کرده است و به‌همین دلیل  فعل «ترکنوا» را با حرف «الی» ذکر نموده که دلالت بر میل و گرایش دارد (همان، ص51) نتیجه این میل اعتماد را گرفتار شدن به آتش دوزخ و محرومیت از یاری و تنهایی و بی‌کسی معرفی کرده است. این بدان معناست که اگر فرد یا جمعی در راه حق گرایش به باطل داشته باشد و به آن اعتماد کند و از آن کمک بگیرد نتیجه آن عکس خواهد شد و جز شقاوت و بی‌کسی عائدی نخواهد داشت؛ چنانکه در جهان معاصر نمونه‌های پرشماری وجود دارد نشان می‌دهد حاکمان و کشورهایی که به قدرت‌های بیگانه به‌خصوص به قدرت استکباری آمریکا میل و اعتماد نشان داده‌اند جز نکبت و شکست دستآوردی نداشته‌اند.

همچنین در آیات دیگر خداوند از استقامت و پایداری در مسیر سعادت فرهنگی که فرهنگ ناب توحیدی است فرمود: همانا کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداست» سپس بی‏هیچ انحرافی بر این سخن پا‌برجا ماندند، نه ترسی بر آنان است و نه آنان اندوهگین می‏شوند. آنان اهل بهشت‌اند؛ در آن جاودان‌اند؛ این پاداش را در برابر کارهای شایسته‏ای که می‏کردند، به آنان می‏دهند: إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ. أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ (احقاف: 13-14). در آیه دیگر با صراحت و توضیح بیشتر درباره رابطه مقاومت با سعادت فرهنگی فرموده است: همانا کسانی که گفتند: «پروردگارِ ما خداست»، سپس بی‏هیچ انحرافی بر این سخن پابرجا ماندند، فرشتگان با این پیام بر آنان فرود می‏آیند که «نترسید و اندوهگین نباشید؛ و مژده باد شما را به بهشتی که به آن وعده داده می‌شدید! ما فرشتگان در زندگی دنیا عهده‏دار کار شما بودیم و در سرای آخرت نیز کارتان را بر عهده می‏گیریم و در آنجا آنچه دل‏هایتان بخواهد برای شما خواهد بود، و در آنجا هر‌چه درخواست کنید برای شما هست: «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ. نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ لَكُمْ فِيها ما تَشْتَهِي أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فِيها ما تَدَّعُونَ‏» (فصلت: 330 -31). این آیات رابطه مقاومت و استقامت را با سعادت فرهنگی که چیزی جز فرهنگ ناب توحیدی نیست به نحو صریح بیان می‌کند و فرهنگ توحیدی را بدون استقامت بی‌ثمر می‌داند. نتیجه دستیابی به فرهنگ ناب توحیدی سعادت دنیا و سعادت جهان آخرت است؛ سعادت دنیا که عبارتست از بهره‌مندی از حمایت قاطع و مؤثر عوامل معنوی و زندگی بدون ترس و اندوه و سعادت جهان آخرت که عبارتست از بهشت برین با دسترسی به هر نوع لذت‌های دلخواه.

2.      رابطه مقاومت اسلامی با سعادت اخلاقی

چنانکه در مقدمه گذشت مفهوم سعادت در گفته‌ها و نگاشته‌های عالمان اخلاق کاربرد بیشتری دارد و این صنف از عالمان تلاش بیشتری در بازشناسی مفهوم سعادت داشته و دارند. هدف دانش اخلاق تهذیب نفس است به این صورت که می‌آموزد چگونه رذایل و موانع را از خود دور کنیم و چگونه فضائل را کسب نماییم و در پایداری آن بکوشیم و هدف غایی از تهذیب نفس رسیدن به سعادت است؛ زیرا سعادت مطلوب ذاتی و مطلوب همگان است (نراقی، بی‌تا، ج1، ص69) به بیان دیگر، اخلاق از عوامل سعادت و شقاوت بحث می‌کند.

قرآن هدف اخلاق را رسیدن به سعادت میداند: و سوگند به نفْس آدمى و آن قدرتمند حکیمى که آن را موزون ساخت و سامان داد. و گنهکارى و پرواپیشگى‏اش را به آن الهام کرد. به همۀ اینها سوگند که هر‌کس نفس خود را با پرواپیشگی رشد داد، به سعادت رسید. و هر‌کس آن را با گناه پرورید، ناکام ماند: وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها. فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها. قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها. وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها (شمس:7-10) و یکی از اهداف اساسی بعثت انبیا تسهیل وصول به سعادت اخلاقی معرفی کرده است: اوست آن که در میان آن مردم که خواندن و نوشتن نمی‏دانستند، پیامبری از خودشان برانگیخت؛ پیامبری که آیات خدا را بر آنان می‏خوانَد و آنان را [با خو‌ دادن به انجام دادن کارهای شایسته و رعایت اخلاق نیک] رشد می‏دهد و قرآن و معارف آن را به ایشان می‏آموزد: «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ» (جمعه: 2) رسیدن به سعادت اخلاقی مطلوب قرآن در سایه فرهنگ ایمان توحیدی میسر می‌گردد و همچنانکه در پیدایی و پایداری فرهنگ ایمان توحیدی استقامت و مقاومت نقش تعیین کننده‌ای دارد، در رسیدن به سعادت اخلاقی مطلوب قرآن نیز استقامت و مقاومت در برابر تهاجم آنچه که به نام سعادت اخلاقی عرفی و سکولار خوانده می‌شود نقش اساسی دارد. فرد یا جامعه‌ایی که سعادت اخلاقی قرآنی را برگزید بدون تردید با سعادت اخلاقی عرفی و سکولار که متکی بر ایمان توحیدی و ایمان به حیات جاودانه نیست و طبعا ارزش‌هایش هم متفاوت است در تعارض و تضاد خواهد بود و از آنجا که کشش و جاذبه اخلاق عرفی و سکولار به لحاظ تناسب و سازگاری با طبع حیوانی انسان بیشتر است مقاومت فعال بر اخلاق قرآنی در دنیای امروز که از هر سو مورد تعرض و تهاجم اخلاق سکولار است بسیار تعیین کننده خواهد بود.و اساسا دوری از رذایل و آراستگی به فضایل امری است که بدون مقاومت و ایستادگی حاصل نمی‌شود. به‌همین جهت در قرآن پس از توصیه‌های اخلاقی بر عزم و ایستادگی تأکید شده است: سوگند که شما در دارایی‌ها و جان‌هایتان آزموده مى‏شويد و از كسانى كه پيش از شما به آنان كتاب آسمانى داده شد (‏يهود و نصارا)، و نيز از كسانى كه به شرک روى آورده‏اند، سخنانی آزاردهنده، بسيار خواهيد شنيد؛ و اگر شكيبايى كنيد و پروا پيشه سازيد، از لغزش و سستى مصون مى‏مانيد و مردمى با­اراده مى‏شويد، كه همانا شكيبايى برخاسته از تصميم استوار در انجام دادن كارهاست: «لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذىً كَثِيراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور» (آل عمران: 186)

هرچند قرآن از روابط دوستانه و اخلاقی با کافران غیر محارب نهی نکرده و حتی احسان و عدل با آنها را برای جامعه اسلامی مطلوب دانسته است:  خدا [شما را از دوستی با مشرکان مکه بازداشت، ولی] شما را از کسانی که در امر دین با شما به کارزار برنخاستند و شما را از دیارتان بیرون نکردند، بازنمی‏دارد که به آنها نیکی کنید، و با آنان با عدل و داد رفتار نمایید، که همانا خدا دادگران را دوست می‏دارد: «لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ‏» (ممتحنه: 8) اما آنگاه که روابط با کفار و قدرت استکباری که سعی دارد ارزش‌های خود را بر جامعه اسلامی تحمیل کند و ماهیت جامعه اسلامی را از فضیلت عدل به رذیله ظلم مبدل سازد به شدت نهی کرده و به مقاومت و پایداری در برابر آنان فرا ‌خوانده است: خدا شما را فقط از دوستی با کسانی باز‌می‌دارد که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از دیارتان بیرون راندند و بر بیرون راندنتان یکدیگر را یاری رساندند؛ و کسانی که با آنها دوستی کنند، آنان‌اند ستمکاران؛ «إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى‏ إِخْراجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (ممتحنه: 9) رابطه دوستانه جوامع اسلامی با قدرت‌های استکباری که از هر فرصتی استفاده می‌کنند تا ارزش‌ها و خلق و خوی خود را به‌عنوان ارزش‌ها و خلق و خوی برتر و معیار بر دیگران تحمیل کنند نتیجه‌اش این خواهد شد که به تدریج امت اسلام همرنگ آنها می‌گردد و از اسلام و ارزش‌ها و فضایل آن تنها نامش باقی می‌ماند. به‌همین دلیل خداوند از رابطه دوستانه با آیین‌ها و مکاتبی که سعی در تحمیل خود بر دیگران دارند نهی کرده است: اى کسانى که ايمان آورده‏ايد، يهوديان و مسيحيان را دوستان خود نگيريد؛ زيرا آنان [به‌رغم اينکه با هم اختلاف دارند] در برابر شما با يکديگر همدل‏اند؛ و هرکس از شما آنان را به‌دوستى گيرد، بی‌گمان از زمرۀ آنان به‏شمار مى‏آيد و از ستمکاران است؛ به‌راستی که خدا مردم ستمکار را هدايت نمى‏کند. ازاین‌روست که مى‏بينى آنان که در دل‏هایشان مرضی از شک و ترديد است، براى طرح دوستى با يهوديان و مسيحيان شتابان به ميان آنان مى‏روند؛ به‌دروغ مى‏گويند: «مى‏ترسيم که گزندى به ما برسد و به يارى آنان نيازمند شويم». اميد است که خدا براى مؤمنان پيروزى آورد يا ازسوی خود امرى به سود آنان پديدار کند، آن‏گاه بيماردلانِ سست‏ايمان از آنچه در دوستى با يهوديان و مسيحيان در دل‏هایشان نهان مى‏داشتند پشيمان مى‏شوند: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ‏ فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشى‏ أَنْ تُصِيبَنا دائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَيُصْبِحُوا عَلى‏ ما أَسَرُّوا فِي أَنْفُسِهِمْ نادِمِينَ» (مائده: 51-52).

از نگاه قرآن روابط دوستانه با کسانی که ارزش‌هایشان با ارزش‌های جامعه ایمانی در تعارض و تضاد است حتی اگر از بستگان نَسَبی درجه یک هم باشند مجاز نیست: اى کسانى‏که ایمان آورده‏اید، اگر پدران و برادرانتان با علاقه به کفر آن را بر ایمان برگزیدند، آنها را دوست و سرپرست خود نگیرید؛ و کسانى از شما که آنان را دوست و سرپرست خود گیرند، آناناند ستمکاران. اى پیامبر، به اهل ایمان بگو: «اگر پدران و پسران و برادران و همسران و خویشاوندانتان و داراییهایی که گرد آورده‏اید و تجارتى که از کسادش بیم دارید و خانه‏هایى که آنها را خوش مى‏دارید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه او محبوب‏ترند و اینها بازدارندۀ شما از جهادند، منتظر باشید تا خدا فرمان خود را اجرا کند [؛ ‏مؤمنانى را جایگزین شما کند که خدا را از هر چیزى دوستتر میدارند و به بهترین وجه در راه او جهاد مى‏کنند]؛ و بدانید که خدا مردمى را که از دایرۀ بندگى او خارج شوند، به‌سوى پیامبر و یارى دین الهی راهبری نمى‏کند: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَكُمْ وَ إِخْوانَكُمْ أَوْلِياءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمانِ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ. قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ» (توبه: 23- 24).      

3.      رابطه مقاومت اسلامی با سعادت سیاسی

از مهم‌ترین ساحت سعادت دنیایی ساحت سعادت سیاسی است. فیلسوفانی که دغدغه جامعه داشته‌اند یکی از مأموریت‌های خود را تبیین سعادت اجتماع و امت می‌دانستند. فارابی از فیلسوفانی است که سعادت امت‌ها و سعادت تمدنی را در چهار چیز می‌دانست: فضايل نظرى، فضايل فكرى، فضايل خُلقى و صناعات عملى (فارابی، 1384، ص11). ایشان معتقد است امتی امت فاضله است که شهرهای آنان براموری تعاون کنند که موجب حصول سعادت باشد (فارابی ۱۳۶۱، ص۱۱۳).  امام خمینی در باره سعادت سیاسی می‌گوید: «سياست اين است كه جامعه را هدايت كند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگيرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگيرد، و اين‏ها را هدايت كند به طرف آن چيزى كه صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست و اين مختص به انبياست. ديگران اين سياست را نمى‏توانند اداره كنند. اين مختص به انبيا و اولياست و به تبع آنها به علماى بيدار اسلام. و هر ملتى علماى بيدارش در زمانى كه آن ملت نبيشان بوده است. اينكه مى‏گويند شما دخالت در سياست نكنيد و بگذاريد براى ما، شماها سياستتان‏، سياست صحيحتان هم يك سياست حيوانى است. آنهايى كه فاسدند، سياستشان سياست شيطانى است، آنهايى كه صحيح راه مى‏برند باز سياستى است كه راجع به مرتبه حيوانيت انسان، راجع به رفاه اين عالم، راجع به حيثياتى كه در اين عالم هست راه مى‏برند. لكن انبيا، هم اين عالم را و هم آن عالم را- و اينجا راه است براى آنجا- اين‏ها هدايت مى‏كنند مردم را به اين راه و آنچه كه صلاح‏ ملت است، صلاح جامعه است» (امام‌ خمینی، 1389 ج 13، ص432- 433).‏

این نگاه به سعادت سیاسی برگرفته از نگاه قرآن است که:

اولا افراد امت اسلام بر احسان و تقوا تعاون داشته باشند تا بدین طریق مسیر سعادت را برای خود هموار سازند: و شما مؤمنان در نيکوکارى و پرواپيشگى همیاری کنید و در گناه و تجاوز، به يکديگر کمک نکنيد: «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ» (مائده: 2)؛

ثانیا تلاش بر اقامه عدل که از مهم‌ترین وجه زندگی اجتماعی است داشته باشند: سوگند که پیامبرانمان را با دلایل و معجزاتی که راستی و درستی رسالت آنان را آشکار می‌کرد، فرستادیم و با آنها کتاب آسمانی و دین را که میزان سنجش باورها و کردارهاست فرو فرستادیم، تا مردم همواره به عدل و داد برپا باشند «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاس‏» (حدید: 25)؛

ثالثا صالحان که مروج ارزش‌ها هستند برایشان حکومت کنند: الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ؛ همان کسانی که اگر در زمين به ايشان توانایی دهيم، جامعه‏ای تشکيل می‏دهند که مردم در آن نماز برپا می‏دارند و زکات می‌دهند و به آنچه شايسته است فرمان می‏دهند و از آنچه ناپسند است نهی می‏کنند (حج: 41)؛

رابعا تحت سلطه قدرت‌های بیگانه نباشند: و خداوند هرگز كافران را بر مؤمنان تسلّطى نداده است: وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاٌ» (نساء: 141).

و سرانجام زندگی‌ جمعی‌شان چنان تنظیم شده باشد که حیات طیبه را نتیجه دهد:  هرکس از مرد یا زن کار شایسته کند و باایمان باشد، بی‌تردید او را به زندگی پاک و پاکیزه‌ای زنده خواهیم داشت: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً» (نحل: 97)

سعادت سیاسی بشر را می‌توان در مدیریتی دانست که جهت‌گیری‌اش به سوی قرب الی الله و تربیت نفوس انسانی به آداب و اخلاق الهی باشد. امام صادق علیه‌السلام فرمود: همانا خدای عزّوجلّ پیغمبرش را نیکو تربیت کرد، چون تربیت او را تکمیل نمود، فرمود: وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ: و به‌راستی تو خُلق و خويی نيکو و والا داری؛ سپس امر دین و امّت را به او واگذار فرمود تا سیاست بندگانش را به عهده گیرد؛ از این‌رو، فرمود: آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَكْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ- إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَ الدِّينِ وَ الْأُمَّةِ لِيَسُوسَ عِبَادَهُ ُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا » (کلینی، 1407ق، ج1، ص266) در دین مبین اسلام سیاست جامعه بر عهده رسول خدا صلی‌الله علیه وآله و سلم و ائمه اطهار علیهم‌السلام است که بهترین جایگاه را از لحاظ تربیت و ادب دینی و الهی دارا هستند و در نبود معصوم بهترین جایگزین آنها در تصدی منصب سیاست کسانی هستند که آشناترین افراد به امور دین و در خصوصیات و ویژگی‌ها نزدیکترین کسان به پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) باشند.

دستیابی به سعادت سیاسی با ویژگی یادشده به‌طور قطع موانع جدی در برابر دارد. تمام نظام‌های سیاسی و قدرت‌های استکباری که سعادت سیاسی قرآنی را بر نمی‌تابند و آن را در تضاد با منافع و سعادت سیاسی خود می‌دانند با همه توان با آن به مبارزه برخواهند خاست. در هر عصری ممکن است شکل مخالفت و مبارزه از قبیل تهدید، جنگ نظامی، تحریم اقتصادی، اختلاف‌افکنی و فتنه‌انگیزی، مهندسی فکر و فرهنگ ملت هدف تغییر کند اما اصل آن ثابت است. در این صورت یا باید از سعادت سیاسی مطلوب دست برداشت و هرچه قدرت‌های استکباری دیکته می‌کنند پذیرفت و با ذلت و خواری تبعیت از آن را به جان خرید و به هر قیمتی زندگی کرد یا با مقاومت دشمن را عقب راند و موانع را از سر راه برداشت. اما در گفتمان قرآنی مقاومت تنها گزینه قابل قبول و مؤثری است که پیشنهاد شده است؛ زیراقدرت‌های استکباری چه امت اسلام در برابر آنها نرمش به خرج دهد و تسلیم شود و چه مقاومت کند خیر و منافع او را نمی‌خواهد: کسانی که کافر شدند، چه اهل‏كتاب (‏يهود و نصارا) چه مشركان، دوست ندارند که از­سوی پروردگارتان هيچ خيرى بر شما مؤمنان فرو فرستاده شود: «ما يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ لا الْمُشْرِكِينَ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِنْ رَبِّكُمْ» (بقره: 105) و تا زمانی که امت اسلام تایع مکتب و مرام آنها نشود آنها راضی نخواهند شد:هرگز يهوديان و مسيحيان از تو خشنود نمى‏شوند تا اينكه از آيين آنها پيروى كنى:«وَ لَنْ تَرْضى‏ عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لا النَّصارى‏ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ» (بقره: 120) با این فرق که در صورت نرمش و تسلیم ذلت و خواری امت اسلام حتمی خواهد بود اما در صورت مقاومت و ایستادگی دشمن مجبور به عقب‌نشینی می‌شود و در دشمنی خود ناکام می‌ماند.

به دلیل هیمنه ظاهری قدرت‌های استکباری بسیاری از کسانی که مرعوب هستند و درک درستی از سعادتی که در سایه ساسیت اسلامی نصیبشان می‌شود ندارند سعی می‌کنند با نرمش و دوستی و روابط و تسلیم شدن نظر آنها را تأمین کنند تا از گزند آنها در روز مبادا در امان باشند، اما وقتی کسانی که با مقاومت مشمول یاری خداوند ‌می‌گردند و دشمن به جهت اینکه از پشتوانه حقیقت برخودار نیست ناکام می‌شود مرعوب‌ها پیشیمان می‌شوند؛ زیرا هم از سعادت سیاست اسلامی محروم مانده‌اند و هم از دشمن خیری عائد آنها نشده است: اى کسانى که ايمان آورده‏ايد، يهوديان و مسيحيان را دوستان خود نگيريد؛ زيرا آنان [به‌رغم اينکه با هم اختلاف دارند] در برابر شما با يکديگر همدل‏اند؛ و هرکس از شما آنان را به‌دوستى گيرد، بی‌گمان از زمرۀ آنان به‏شمار مى‏آيد و از ستمکاران است؛ به‌راستی که خدا مردم ستمکار را هدايت نمى‏کند. ازاین‌روست که مى‏بينى آنان که در دل‏هایشان مرضی از شک و ترديد است، براى طرح دوستى با يهوديان و مسيحيان شتابان به ميان آنان مى‏روند؛ به‌دروغ مى‏گويند: «مى‏ترسيم که گزندى به ما برسد و به يارى آنان نيازمند شويم». اميد است که خدا براى مؤمنان پيروزى آورد يا ازسوی خود امرى به سود آنان پديدار کند، آن‏گاه بيماردلانِ سست‏ايمان از آنچه در دوستى با يهوديان و مسيحيان در دل‏هایشان نهان مى‏داشتند پشيمان مى‏شوند: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشى‏ أَنْ تُصِيبَنا دائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَيُصْبِحُوا عَلى‏ ما أَسَرُّوا فِي أَنْفُسِهِمْ» نادِمِينَ (مائده: 51-52)

هر چند این آیات درباره مؤمنان صدر اسلام و یهودیان و مسیحیان آن عصر سخن می‎گوید لکن با جری و تطبیق مضمون آن درباره وضع امت اسلام در دنیای امروز و قدرت استکباری این عصر یعنی آمریکا یا هر قدرت استکباری در هر عصری هم صادق است؛ زیرا ذکر مؤمنان صدر اسلام و یهودیان و مسیحیان آن عصر از باب مصداق و نمونه آن قانون کلی است که حق را پیروز می‌داند و باطل را شکست خورده:  کسانی که کافر شدند و مردم را از راه خدا بازداشتند، خدا کارهایشان را که برای از بین بردن حق انجام دادند تباه و بی‏نتیجه کرد. و آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند و به آنچه بر محمد فرو فرستاده شد که سراسر حق و از‌سوی پروردگارشان است، ایمان آوردند، گناهانشان را از آنان زدود و کارشان را سامان داد. این ازآن‌روست که کافران از باطل دنباله‌روی کردند و مؤمنان از حق که از پروردگارشان است، پیروی نمودند. خدا بدین‌سان اوصافشان را برای مردم بیان می‏کند: الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ . وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ . ذلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُمْ» (محمد: 1-3).

نتیجه اینکه سعادت سیاسی مطلوب اسلام با سعادت سیاسی مطلوب نظام‌ها و مکاتب سکولار در تعارض و تضاد است و امت اسلام در برابر نظام‌های سیاسی معارض دو راه اساسی در پیش دارد: یا نرمش و دوستی و تسلیم یا مقاومت و ایستادگی. قرآن گزینه مطلوب را تنها مقاومت فعال می‌داند و نتیجه مقاومت فعال را شکست دشمن در همه برنامه‌ها و پیروزی حتمی برای مقاومت اسلامی.

4.      رابطه مقاومت اسلامی با سعادت اقتصادی

سعادت را در حوزه اقتصاد یک ملت و جامعه نیز می‌توان در نظر گرفت. سعادت اقتصادی یک جامعه و ملت به این است که بتواند با عزت و اقتدار نیازهای مادی خود را به نحو معقول از طریق تولید و تجارت مایحتاج در هر عرصه‌ای تأمین کند و با توجه به گفتمان قرآنی درباره زندگی دنیا که برخورداری اقتصادی منهای تکامل انسانی را که در بستر سعادت فرهنگی قرآنی شکل می‌گیرد بهره اندک و حتی زیان‌بار می‌داند (آل‌عمران: 196-197. بقره: 126. زخرف: 33-35) بهره‌گیری از مواهب اقتصادی را در مسیر قرب به خدا قرار دهد.

چنین سعادتی در صورتی حاصل می‌شود که در بستر سعادت فرهنگی مطلوب قرآنی  اقتصاد مبتنی بر تولید داخل و اتکای به نیروی داخلی شکل بگیرد. براساس سنت الهی بهره مادی و معنوی هر فرد یا ملت نتیجه سعی و تلاشی است که مبذول می‌دارد:برای انسان جز آنچه برای به‌دست آوردنش تلاش کرده است، چیزی نیست: «أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى» (نجم: 39)‏ و فرقی هم نمی‌کند که پیرو چه مکتب و مرامی باشد: هر دو گروه، دنیاخواهان و آخرت‏جویان، را از عطاى پروردگارت مدد مى‏رسانیم؛ و براى عطاى پروردگارت حد و مرزى نیست و از کسى بازداشته نمى‏شود [و هرکس به‌قدر شایستگی‌اش آن را دریافت مى‏کند]: «كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُورا» (اسراء: 20) تنها فرقی که می‌توان سراغ گرفت این است که این تلاش و تکاپو در بستر چه فرهنگی شکل بگیرد؛ اگر در بستر فرهنگی سکولار شکل بگیرد سعادت اقتصادی متناسب با خود را نتیجه می‌دهد و چنانچه در بستر فرهنگی ناب قرآنی شکل بگیرد سعادت اقتصادی به معنای توانمندی اقتصادی در مسیر تکامل انسانی در جهت قرب به خداوند رقم می‌خورد. بنابراین، امت اسلام برای بهره اقتصادی عزتمندانه خود نیاز به تلاش و تکاپو و مقاومت جدی دارد؛ زیرا در عرصه اقتصادی یا باید با فقر و فلاکت و دریوزگی دست و پنجه نرم کند یا با ذلت و خواری دست به سوی دیگران دراز کند و همواره محتاج دشمنان خود باشد که ذلت گدایی کمتر از ذلت فقر و فلاکت نیست یا با مقاومتی که گفتمان قرآنی به آن فرا می‌خواند هم بر ذلت فقر فائق آید و هم بر ذلت گدایی و محتاج دشمن بودن.

از نگاه قرآن بستر طبیعی سعادت اقتصادی از حیث منابع طبیعی و توانایی انسان برای استخراج و فرآوری آن برای هر ملتی از هر نژادی آماده است اما نقش فعالیت و تلاش انسانی در به فعلیت در آوردن آن به اختیار و انتخاب ملت‌ها وابسته است. از این‌رو، خداوند فرمود: اوست آن که زمين را برای شما همچون چهارپايی رام گردانید؛ پس به گوشه‌کنار آن رهسپار شويد و از روزی خدا که برای شما قرار داده است و شما آن را با تلاش خود به‌دست می‏آوريد، بهره ببريد «هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِي مَناكِبِها وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ...» (ملک: 15). نیز فرمود: اوست که شما را از زمین پدید آورد و در آن رشدتان داد و از شما خواست در آن آبادانى کنید: «هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها» (هود:61). براساس سنت الهی هرکس در دستیابی به منافع اقتصادی تلاش لازم را انجام دهد نتیجه قطعی است. امت اسلام نیز با تلاش و مقاومت خود در بستر فرهنگی توحیدی می‌تواند سعادت حقیقی اقتصادی را برای خود رقم بزند: و اگر مردم ايمان می‌آوردند و پروا پيشه می‌کردند، همانا برکت­هایی از آسمان و زمين بر آنان مى‏گشوديم: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض» (اعراف: 96) و فرمود: اگر [آدميان و پريان‏] بر راه راست پايدارى كنند، هر آينه از آبى فراوان- كنايه از روزى فراوان- سيرابشان كنيم: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً» (جن: 16) ‏و در این راستا چنان باید باشد که نه تنها از تحریم اقتصادی ترسی نداشته باشد حتی اگر لازم باشد دشمن را تحریم کند و در تنگنا قرار دهد: اى کسانى‏که ایمان آورده‏اید، جز این نیست که مشرکان پلیدند؛ ازاین‌رو نباید پس از این سال که در آن‌اند (‏سال نهم هجرت‏) به مسجدالحرام نزدیک شوند؛ و اگر مى‏ترسید که با اجراى این حکم دادوستد شما کساد شود و تهی‌دست شوید، به‌زودى خدا، اگر بخواهد، از فضل و بخشش خود شما را توانگر مى‏کند: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا وَ إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ ...» (توبه: 28)

5.      رابطه مقاومت اسلامی با سعادت نظامی

همواره این‌گونه بوده و خواهد بود که جوامعی بشری که در قدرت نظامی ضعیف باشد باید تابع قدرت‌های برتر باشد و هر آنچه را قدرت‌های برتر دیکته می‌کند باید بپذیرد، در غیر این صورت ادامه حیات او دچار مشکل می‌شود. بنابراین سعادت نظامی به این است که یک ملت از حیث اقتدار و توانایی نظامی در حدی باشد که هیچ قدرتی نه تنها در او طمع نکند بلکه از او بترسد. خداوند به مؤمنان فرمود: و شما مؤمنان باید براى مقابله با کافرانى که پیرامون شمایند، آنچه در توان دارید از نیروى رزمى و اسبان بسته (‏آمادۀ نبرد) فراهم آورید تا بدانوسیله کسانى را که دشمن خدا و دشمن شمایند بترسانید، و نیز باید براى مقابله با دیگر دشمنانی که غیر از اینان‌اند و از آنان بى‏خبرید و خدا از آنان آگاه است، نیروى رزمى آماده کنید؛ و بدانید که هرچه در راه خدا هزینه کنید، بى‏کم‌وکاست به شما بازگردانده مى‏شود و بر شما ستم نخواهد رفت: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْ‏ءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ‏» (انفال: 60) افزون بر توان نظامی رکن دیگر سعادت نظامی روح مقاومت در برابر تهدیدها و اقدام‌های دشمن است و این رکن از رکن توانمندی و برخورداری از امکانات نظامی مهم‌تر است؛ زیرا اگر ملتی توان نظامی بالایی داشته باشد اما فاقد روح مقاومت و ایستادگی باشد او شکست خورده است. از این‌رو، خداوند در موارد متعدد مؤمنان را به مقاومت در برابر جنگ نظامی دشمن حتی در صورت اندک بودن تعداد مؤمنان نسبت به لشکر دشمن دعوت کرده است؛ یک نفر مؤمن باید در برابر ده نفر و دست کم دو نفر از دشمن مقاومت کند که در این صورت پیروزی قطعی است (انفال: 65-66) و حتی خداوند امداد خود را به مؤمنان مشروط به مقاومت آنان کرده و فرموده است: آرى، (امروز هم) اگر استقامت و تقوا پيشه كنيد و دشمن به همين زودى به سراغ شما بيايد، خداوند شما را به پنج هزار نفر از فرشتگان، كه نشانه‏هايى با خود دارند، مدد خواهد داد: «بَلى‏ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ يَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمِين‏» (آل عمران: 125).

در گفتمان قرآنی جنگ نظامی مؤمنان با دشمن به هیچ‌وجه و در هیچ حالی شکست ندارد؛ چه کشته شوند چه بکشند به خیر و سعادت می‌رسند: بگو: آيا درباره ما جز يكى از دو نيكى را انتظار داريد؟! (: يا پيروزى يا شهادت) ولى ما انتظار داريم كه خداوند، عذابى از سوى خودش (در آن جهان) به شما برساند، يا (در اين جهان) به دست ما (مجازات شويد) اكنون كه چنين است، شما انتظار بكشيد، ما هم با شما انتظار مى‏كشيم!: «قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَنْ يُصِيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَيْدِينا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ» (توبه: 52). این فرهنگ که کشته شدن در راه خدا را هم پیرزوی و حتی پیروزی برتر می‌بیند توان مقاومت در برابر دشمن را مضاعف می‌کند.       

نتیجه

این تحقیق به این نتایج دست یافته است:

1. سعادت غایتی است که هر فرد و جامعه انسانی با هر مسلک و مرامی طالب آنست و هدف غایی است که فرا و ورای آن هدفی وجود ندارد؛ انسان همه چیز را برای سعادت می‌خواهد اما سعادت را برای چیز دیگر نمی‌خواهد؛

2. به‌دلیل اختلاف در جهان‌بینی، درباره مصادیق سعادت اختلاف فاحشی دیده می‎‌شود و به تبع اصالت و اعتبار جهان‌بینی‌ها و یا عدم آن آنچه به نام سعادت بشر خوانده می‌شود به سعادت حقیقی و سعادت خیالی و غیر حقیقی تقسیم می‌شود؛

3. به لحاظ ابعاد وجودی انسان سعادت انسان به سعادت دنیایی و آخرتی تقسیم میشود و سعادت دنیایی به سعادت فردی و اجتماعی قابل تقسیم است. سعادت دنیایی اجتماعی به لحاظ حوزه‌های مختلف زندگی انسانی به ساحت‌هایی از قبیل سعادت فرهنگی، سعادت اخلاقی، سعادت سیاسی، سعادت اقتصادی و سعادت نظامی قابل تقسیم می‌باشد؛

4. قرآن سعادت مورد نظر خود را در همه ساحت‌ها حقیقی و جز آن را سراب، زیان و شقاوت می‌داند؛

5. اهمیت شناخت راه رسیدن به سعادت حقیقی کمتر از شناخت اصل سعادت حقیقی نیست؛

6. در گفتمان قرآن راه رسیدن به سعادت حقیقی ایستادگی و مقاومتی است که براساس آموزه‌های قرآنی شکل گرفته باشد؛

7. از نگاه قرآن سعادت فرهنگی که بستر و سازه سعادت در همه ابعاد زندگی بشری است در ایمان و عمل صالح تبلور می‌یابد و رابطه میان مقاومت اسلامی و سعادت فرهنگی به معنای یادشده رابطه عِلّی و تکوینی است. در برابر فرهنگ‌های مهاجم سعادت فرهنگی امت اسلام در پیدایی و پایداری خود منوط به مقاومت مطلوب قرآنی است؛

8. تهذیب نفس به معنای دوری از رذایل و آراستگی به فضایل از اهداف اساسی بعثت انبیا و نزول کتب آسمانی است و غایت تهذیب نفس رسیدن به کمال‌های انسانی و سعادت اخلاقی است. سعادت اخلاقی امت اسلام که در بستر سعادت فرهنگی قرآنی حاصل می‌شود در پیدایی و ماندگاری خود وابسته است به مقاومت فعال امت اسلام در برابر آن چیزی که به نام سعادت اخلاقی سکولار و جز آن خوانده میشود؛

9. سعادت سیاسی که همواره مورد توجه فیلسوفان بوده و در پی مدینه فاضله و شهر و کشور آراسته به فضایل بودند در بستر سعادت اخلاقی حاصل می‌شود. از نگاه قرآن سعادت سیاسی  به این است که اولا امت بر احسان و تقوا تعاون داشته باشند؛ ثانیا تلاش بر اقامه عدل که از مهم‌ترین وجه زندگی اجتماعی است داشته باشند؛ ثالثا صالحان که مروج ارزش‌ها هستند برایشان حکومت کنند؛ رابعا تحت سلطه قدرت‌های بیگانه نباشند و سرانجام زندگی‌ جمعی‌شان چنان تنظیم شده باشد که حیات طیبه را نتیجه دهد. دستیابی به سعادت سیاسی با ویژگی یادشده موانع جدی در برابر دارد. تمام نظام‌های سیاسی و قدرت‌های استکباری که سعادت سیاسی قرآنی را بر نمی‌تابند و آن را در تضاد با منافع و سعادت سیاسی خود می‌دانند با همه توان با آن به مبارزه برخواهند خاست. در هر عصری ممکن است شکل دشمنی از قبیل تهدید، جنگ نظامی، تحریم اقتصادی، اختلاف‌افکنی و فتنه‌انگیزی، مهندسی فکر و فرهنگ ملتِ هدف تغییر کند اما اصل آن ثابت است. در این صورت یا باید از سعادت سیاسی مطلوب دست برداشت و هرچه قدرت‌های استکباری دیکته می‌کنند پذیرفت و با ذلت و خواری تبعیت از آن را به جان خرید و به هر قیمتی زندگی کرد یا با مقاومت دشمن را عقب راند و موانع را از سر راه برداشت. اما در گفتمان قرآنی مقاومت تنها گزینه قابل قبول و مؤثری است که پیشنهاد شده است؛ زیرا قدرت‌های استکباری چه امت اسلام در برابر آنها نرمش به خرج دهد و تسلیم شود و چه مقاومت کند خیر و منافع او را نمی‌خواهد با این فرق که در صورت نرمش و تسلیم ذلت و خواری امت اسلام حتمی خواهد بود اما در صورت مقاومت و ایستادگی دشمن مجبور به عقب‌نشینی می‌شود و در دشمنی خود ناکام می‌ماند.

11. سعادت اقتصادی یک جامعه و ملت به این است که بتواند با عزت و اقتدار نیازهای مادی خود را از طریق تولید و تجارت مایحتاج در هر عرصه‌ای تأمین کند و با توجه به گفتمان قرآنی درباره زندگی دنیا که برخورداری اقتصادی منهای تکامل انسانی را که در بستر سعادت فرهنگی قرآنی شکل می‌گیرد بهره اندک و حتی زیان‌بار می‌داند بهره‌گیری از مواهب اقتصادی را در مسیر قرب به خدا قرار دهد. چنین سعادتی در صورتی حاصل می‌شود که در بستر سعادت فرهنگی مطلوب قرآنی  اقتصاد مبتنی بر تولید داخل و اتکای به نیروی داخلی شکل بگیرد. براساس سنت الهی بهره مادی و معنوی هر فرد یا ملت نتیجه تلاشی است که مبذول می‌دارد و فرقی هم نمی‌کند که پیرو چه مکتب و مرامی باشد. تنها فرق این است که این تلاش و تکاپو در بستر چه فرهنگی شکل بگیرد؛ اگر در بستر فرهنگی سکولار شکل بگیرد سعادت اقتصادی متناسب با خود را نتیجه می‌دهد و چنانچه در بستر فرهنگی ناب قرآنی شکل بگیرد سعادت اقتصادی به معنای توانمندی اقتصادی در جهت قرب به خداوند رقم می‌خورد. امت اسلام برای بهره اقتصادی عزتمندانه خود به تلاش و تکاپو و مقاومت جدی نیاز دارد؛ زیرا در عرصه اقتصادی یا باید با فقر و فلاکت و دریوزگی دست و پنجه نرم کند یا با ذلت و خواری دست به سوی دیگران دراز کند که ذلت گدایی کمتر از ذلت فقر و فلاکت نیست یا با مقاومتی که گفتمان قرآنی به آن فرا می‌خواند هم بر ذلت فقر فائق آید و هم بر ذلت گدایی و محتاج دشمن بودن.

12. سعادت نظامی امت اسلام به این است که اولا توان نظامی‌اش در حدی باشد که دشمن پیدا و ینهان از او بترسد و ثانیا از روح مقاومت بالایی برخوردار باشد. مقاومت در برابر دشمن شرط بهره‌مندی از امداد غیبی است و در گفتمان قرآن مؤمن جهادگر در راه خدا چه کشته شود و چه بکشد سعادتمند است و این فرهنگ توان مقاومت را مضاعف می‌کند.   

منابع

آزاد ارمکی، تقی، 1387؛ جامعه‌شناسی فرهنگ، تهران: نشر علم.

 ابن فارس، احمد، 1404؛ معجم مقاییس اللغه؛ قم: مکتب الاعلام الاسلامی.

ابن‌ مسکویه، 1424؛ تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق

ابن منظور، محمدبن مکرم، 1414؛ لسان العرب، بیروت: دار صادر.

امام خمینی، سید روح الله، 1389، صحیفه امام، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

جعفری، محمدتقی، 1379؛ فرهنگ پیرو و فرهنگ پیشرو، تهران: مؤسسه تدوین و نشرآثار علامه جعفری.

دهخدا، علی اکبر، 1377؛ لغت‌نامه، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.

صدری افشار، غلامحسین و دیگران، 1381؛ فرهنگ معاصر فارسی؛ تهران: فرهنگ معاصر.

طباطبایی، سیدمحمدحسین، 1417ق؛ المیزان فی تفسیرالقرآن، قم: جامعه مدرسین.

 طوسی، نصیر الدین محمد،1413؛ اخلاق ناصری، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه.

فارابی، محمدبن طرخان، 1384، تحصیل السعاده، مترجم: علی اکبر جابری مقدم، قم: دارالهدی.

--------------- ، ۱۳۶۱؛ اندیشه‌های اهل مدینه فاضله ترجمه سیدجعفر شهیدی تهران: طهوری.

فیض کاشانی، ملامحسن، بی‌تا؛ المحجه البیضاء؛ قم: جامعه مدرسین.

کلینی، محمدبن یعقوب، 1407؛ الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیه.

مصباح یزدی، محمدتقی، 1376؛ اخلاق در قرآن، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.

نراقی، محمدمهدی، بی‌تا؛ جامع السعادات؛ بیروت: مؤسسه الاعلمی.



[1].عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی. M.firoozmehr@gmail.com

مقالات مشابه

رابطه‌ی مصرف و فرهنگ مقاومت از منظر قرآن کریم

نام نشریههمایش ملی مقاومت اسلامی از نگاه قرآن

نام نویسندهحسن صادقی, خدیجه حسین‌زاده, زینب تقیلو

تبیین فرجام مقاومت و سازش با دشمن از منظر قرآن کریم

نام نشریههمایش ملی مقاومت اسلامی از نگاه قرآن

نام نویسندهنادره رحیمی‌نژاد قره اغاج, ریحانه حقانی

تبیین دستاوردهای اجتماعی مقاومت از منظر قرآن

نام نشریههمایش ملی مقاومت اسلامی از نگاه قرآن

نام نویسندهخدیجه حسین‌زاده, زهرا محمدی, مریم‌السادات موسوی

تبیین دستاوردهای اجتماعی مقاومت از منظر قرآن

نام نشریههمایش ملی مقاومت اسلامی از نگاه قرآن

نام نویسندهخدیجه حسین‌زاده, زهرا محمدی, مریم‌السادات موسوی